. دلم شد مضطر گلم شد پرپر رو دستم جون داد علیِ اصغر پاره پاره کردن حنجرشو بستن اون چشمای مضطرشو قول داده بودم سیرابش کنم چی بدم جواب مادرشو؟ وای با لب خشکیده اصغرم خوابیده حرمله با یک تیر حلقشو بوسیده (وای، ای وای ای وای...) تموم شد دنیام به روی دستام بخواب ای مادر لالایی بالام گهواره تو دارم تکون میدم سر تو روی نی نشون میدم پای نیزه‌َت هی میخورم زمین من دارم ذره ذره جون میدم وای آه چقد نامردن قلبمو خون کردن رأستو رو نیزه با طناب میبندن (وای، ای وای ای وای...) لالایی اصغر بخواب ای بی سر به یک مو بنده سرت ای مادر برنگشته عموت از علقمه میبینی قلب من پر از غمه جلو چشمای خیس من دارن واسه نبش قبرت میان همه وای دردمو میدونی روی نی مهمونی پیش محسن رفتی با گلوی خونی (وای، ای وای ای وای...) چه خشکه لبهات می باره چشمات به روی دستام می لرزه دستات پسرم چشماتو به روم نبند جون من بازم پاشو و بخند عاقبت پیش چشمای بابا روی نیزه شدی تو سر بلند وای پر زدی خیلی زود حرمله شد خشنود پیر شدم تا دیدم گهواره‌ ت خالی بود (وای، ای وای ای وای...) .👇