#واحد.
#واحد_سنگین
#گودال
#روز_دهم_محرم
روضه رسیده به
گودیه قتگاه
می خونه خواهری
با سوز و اشک اه
دیدم با نیزه اش
بر سینه ات نشست
انقدر تکیه داد
تا نیزه اش شکست
وای من. وای من. ای حسین
هر کس یه قطعه ای
از این تنت رو برد
گرگی رسید حسین
پیروهنت رو برد
دیدم مقابلم
بر سینه ات نشست
موی تورا گرفت
ای وای میون دست
ولی. من. وای من. ای. حسین.
دستامو بستنش
بعد از تو با طناب
بردن من و حسین
در مجلس شراب
دور و برم حسین
یک مشت حرامی بود
کی جای خواهرت
بازار شامی بود
وای. من. وای من. ای. حسین.
#رضا_نصابی