*روضۂ دفتری امام حسن مجتبی(ع)*
*«السلام علیکَ یا حسن ابن علی ایها المجتبی یابن رسول الله»*
*بنال ای دل پُر از ناله ودردُم*
*که در شهر مدینه کوچه گردُم*
*دلُم خونه،دلم خونه، دلم خون*
*که این درد دلُم نداره درمون*
*الهی درد بی درمون دوا کن*
*نظر بر سوز و حالِ مجتبی کن*
*همی نالُم زِ دردِ سینه سوزُم*
*بیا زینب ببین تو حال و روزُم*
*همی نالُم که مادر در بَرم نیست*
*طبیب درد مو جز مردنُم نیست*
*غریب شهر و خانه مجتبایم*
*بنال ای ماهی دریا برایم*
*بنال ای دل بحال غربت مو*
*بریزید اشک بهرِ تربت مو*
*◾آی عاشقان غریب مدینه ، الان بقیع یه دونه زائر نداره ، الان یه نفر نیست تو بقیع به امام حسن سلام بده ، آی حاجتمند مجلس هر جا برید واعظا و مداحا همه میگن حسین غریبه اما همین الان کربلا باشی امام حسین چقدر زائر داره ، آقا امام حسن در بستر مرگه و مادری بر بالین نداره که سرشو به زانو بگیره شما* *امشب(امروز) بیاین برا امام حسن مجتبی مادری کنید . بی بی فاطمه ی زهرا به خواب یکی از علما اومد فرمودن : چرا روضه ی حسنم رو نمی خونید ، مگه حسن پسر من نیست حسنم غریبه.... بگم از روزی که حسن و حسین با هم زور آزمایی کردن ، پیغمبر نشسته بود، امیرالمومنین هم بود ، بی بی فاطمه زهرا هم بود، همه دارن حسین رو تشویق میکنن دیدن پیغمبر هی داره میگه جانم حسن ، بی بی سوال کرد بابا جان حسین کوچکتر از حسنه چرا حسینو تشویق نمی کنی؟ چرا هی میگی جانم حسن! پیغمبر صدا زد دخترم مگه نمیشنوی همه ی عالم دارن میگن حسین ، من دیدم کسی نمیگه حسن ، خیلی پسرم غریبه ، فرمود هر کسی به اندازه ی بال مگسی برا حسنم گریه کند فردای قیامت که همه ی چشمها گریانند چشمی که بر حسنم اشک ریخته باشد گریان نمیشه ، امشب(امروز) هم شما بگید جانم حسن ، قربون غربتت برم آقا جان ، روزه بود ، افطار کرد همچی که آب نوشید صدا زد : آه جگرم داره میسوزه آی چه کرد زهر جُعده با آقا همچی که دید آقا داره دست و پا میزنه گفت چه غلطی کردم ، کَرَمشو ببین یه نگاه به قاتلش کرد فرمود از اون در فرار کن دست زینب بهت نرسه میکُشت، راه فرار را به قاتلش نشون داد، فردای قیامت مگه میزاره ما رو جهنم ببرند ، صدا زد کنیزا برید بگید خواهرم بیاد زینبم بیاد زینب آمد الهی هیچ خواهری همچون زینب داغ برادر نبینه الهی هیچ خواهری برادرشو در بستر بیماری نبینه ، بر سر و صورت زد دوید تو کوچه های بنی هاشم ، حسینم بیا که حسن داره جون میده همه اومدن کنار بستر امام مجتبی ، حسین اومد با سرعت بالای سر برادر ، سر مبارک برادر رو به دامن گرفت اشک چشمش به صورت امام حسن میچکید آقا به هوش آمد فرمود حسین جان تو برای من گریه نکن ، لحظات آخرم تو کنار بسترم آمدی اما تو لحظه آخرت دشمنان دورت حلقه میزنن ، آی بمیرم صدا زد : زینب برو طشتی بیاور ، طشت مقابل برادر قرار داد زینب دلش خوش بود برادر زهر و برمی گردونه اما بمیرم دید پاره های جگر برادر درون طشت ریخت.ای روزگار دو طشت نشون زینب دادی*
*ازدوطشت آمد صدای شوروشین*
*گاه از طشت حسن گاه از حسین*
*هر چقد ناله داری به سوز جگر اباعبدالله سه مرتبه ناله بزن یا حسین(3)*
*لاحول ولاقوة الابالله العلی العظیم*
روضه امام حسن مجتبی علیه السلام حاج مهدی سماواتی
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزون تر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل کین
بر صفحه ی خیال مصوّر نمی شود
ای آنکه شد جنازه ات آماج تیر کین
اینگونه ظلم با گل پرپر نمی شود
بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن
مشمول این حدیث پیمبر نمی شود
فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن
آن دیده کور وارد محشر نمی شود
((خوش به حال چشمی که گریان امام حسن علیه السلامه فداتون بشم که تا نام امام حسن رو شنیدید اشک چشمتون جاری شد - چقدر مظلوم که رسول خدا اینگونه فرموده روز محشر که همه گریانن اشک ریزان حسن خندان))
دارم امید بوسه ی قبر تو در بقیع
افسوس می خورم که میسر نمی شود
با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسد
ویران چرا بنای ستمگر نمی شود؟
((میدونستن سبط اکبره میدونستن میوه دل علی مرتضا و فاطمه زهراست گاهی به خودش بد میگفتن گاهی باباش و سب میکردند گاهی سجاده از زیر پاش میکشیدن خدا کنه این روایت صحیح نبوده باشه با صورت به زمین خورد - روزه بود زهرش دادن نالش بلند شد اما فرمود جگر من وقتی پاره پاره شد که راه را بر مادرم گرفتن بعد شهادت مادرش هم اونی که آرام نمیگرفت حسن بود - آقا چرا اینقدر بی تابی فرمود من دیدم تو کوچه به مادرم چه گذشت (وای مادرم)
لحظات آخر چشماشو باز کرد دید عزیز برادرش داره گریه میکنه فرمود حسین جان درسته از بین شما میرم اما برادرا و خواهرام دورم هستند غریب نیستم لایوم کیومک یا اباعبدالله غربت برادرشو میبینه))