هدایت شده از  ‹ مَحــٰـاءْ ›
یه دردایی هست نگفتنی .‌ . . نه که بیانش کنی ها ، حس میکنی اگه بگی کسی نمیفهمتش ، جمع میشه جمع میشه یهو به خودت میای و میبینی شدی این شعره نمیدانم چه میخواهم بگویم غمی در استخوانم میگدازد . . . یهو میبینی ورد زبونت شده غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمیگنجد‌ :)!