آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا ؟ نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی؛ سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست! من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم . . دیگر اکنون با جوانان ناز کن ، با ما چرا ؟ ›❤️‍🩹 ›