افـ زِد ڪُمیـلღ
داشت رو زمیـن بـٰا انگـشت چیزۍ مینوشـت رفتن جلـُو چندیـن متـر ؛ دیدن صد بـٰار نوشتہ : حسین حسین حسین طورۍ ڪہ انگشتـش زخـم شده ازش پـرسیدن : حـٰاجۍ چیڪار میڪنۍ؟!