مولا اومد بیرون گلوی اون دومی را گرفت گفت ملعون میدونی مامور به صبرم این کار می‌کنی ....... دست مولا بسته شد زهرای نیمه جان وقتی دید مولا را دارن میبرن رفت در چارچوب در قرار گرفت قنفذ و مغیره یکی با قلاف شمشیر یکی با تازیانه میزدن مادر را یا الله مادر به کمربند مولا چسبید مادر میکشید و ملعون میکشید یکدفعه اون خلیفه ثانی دست برد به قلاف شمشیر آنقدر زد که مادر از حال رفت ....... این فاجعه پهلو و سینه و صورت شکسته داشت موهای سپید حسن را داشت تموم شدن عمر مولا را داشت.......... شش ماهه کشتن از پشت در شروع شد و به کربلا رسید خاک حرمت این خانه را هفتم ربیع الاول این جماعت یاد گرفتن