📜 |🔰هنوز چوبیم ! 🪵انسان در يك نگاه مى ‏تواند عظمت و قدر خويش را بشناسد و از قناعت ‏ها و سستى ‏هايش آزاد گردد. 🪵او مى ‏بيند تمام هستى به او منتهى شده و مسخّر او هستند.همه به او رسيده ‏اند... او مى ‏بيند از سنگ، از خاك، از خورشيد، از شاخه ‏ها و درخت ‏ها، جلوتر است ... اما نه جوشش دارد و نه رويش و نه جنبش و نه شكوفه و نه كوششى. 🪵 سنگ‏ها فجر داشته ‏اند و شكافته‏ شده ‏اند، اما من فجرى نداشته ‏ام و نجوشيده ‏ام ... خاك‏ها اين همه رويانده ‏اند، اما من رويشى نداشته ام . خورشيدها، اين همه حركت و جنبش، اين همه بخشش و دهش داشته ‏اند، اما من هيچ نورى و حرارتى و هيچ شورى و جنبشى، نيافريده ‏ام! 🪵وقتى هنگام بهار، به باغ مى ‏رفتم و شاخه ‏ها را غرق در شكوفه مى ‏ديدم، راستى شرمم مى ‏آمد كه چندين بهار بر ما گذشته و هنوز چوبيم ... ولى چوب ‏هاى مرده شكفته اند و در گل، غرقند ... 🪵اين ديدارها و مقايسه ‏ها انسان را، از قناعت ‏ها، جدا مى ‏كنند و او را پيش مى ‏آورند. 🪵 همين كه همت ‏ها، عالى شدند و خواسته ‏ها فراتر رفتند، جوشش ما زيادتر مى ‏شود و نهفته ‏ها و پنهان ‏ها رو مى ‏آيند. 🪵 كسى كه خواسته ‏اش دم دستش، هست، حتى از پاهايش استفاده نمى ‏برد. ولى اگر خواسته ‏هايش دورتر شد، مى ‏رود و راه مى ‏افتد. و همين طور، مركب ‏ها را استخدام مى ‏كند و همين طور مركب مى ‏سازد و حتى سفينه‏ ها را به ماه مى ‏فرستد. 🪵 توجه به ارزش ‏ها و عظمت ‏ها به انسان همت مى ‏دهد. و همت‏ ها او را به جريان مى ‏اندازند و استعدادهاى مدفون او را بيرون مى ‏ريزند . ❛❛ عین‌صاد 📚  جلد اول| ص ۴۷ #⃣ 👤: @ad_Einsad