دعایم مشتی دانه بود که
آویزانش کردم در ایوان
تا پرنده ای بیاید و بخورد
و به خدا بگوید این دانه که خوردم
از ایوان خانه ای بود که صاحبش
دعایی داشت ...
و خدا بگوید:
با آن دانه که خوردی،
تنت اندکی گرم شد؟
بالت کمی جان گرفت؟
و پرنده بگوید: بله اندکی
و خدا بگوید:
بیا این استجابت را
ببر و بگذار در ایوانش
به پاس همان اندکی...❤️🍃
#کانال_دکتر_الهی_قمشه_ای🔰
🆔
@elaheiye_qomshei 🍃🍃