#فرهنگ_شهادت🕊
🔴
#شهید ی که
#نماز نمیخواند!
یکی از رزمندگان اسلام نقل کرده که
در گردان ما رزمنده ای بود که شایعه شده بود نماز نمےخواند!
بمن گفتند: تو ڪه با او رفیق هستی به او تذکربده !
من باور نڪردم و گفتم : لابد میخواهد ریا نشودو پنهانے نمازمی خواند!
وقتےدو نفرے در سنگر ڪمین جزیرهمجنون ²⁴ ساعت نگهبان شدیم با چشمان خودم دیدم نماز نمےخواند !!
درطول ڪمین ، دنبال فرصت بودم تا سر حرف را با او باز ڪنم ..
وقتی فرصت مناسب پیش آمد به او گفتم : تو ڪه برای خدا مےجنگے حیف نیست نماز نمی خوانی ؟!
لبخندے زد و گفت : نماز خواندن را یادم می دهی ؟
گفتم : مگربلد نیستی ؟
گفت: نه تا حالا تماز نخوانده ام .
نماز خوندن را زیر آتش توپ و خمپاره دشمن یادش دادم ...
اولین نماز صبحش را با من اول وقت خواند .
تا اینکه دونفر نگهبان بعدے آمدند و جاے مارا گرفتند ماهم سوار قایق شدیم تا برگردیم ..
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپارهای توی آب خورد و پارو از دستش افتاد.
ترکش به قفسه سینه و زیر گردنش خورده بود، سرش را توی بغلم گرفتم. با هر نفسی که میکشید خون گرم از کنار زخم سینهاش بیرون میزد. گردنش را روی دستم نگه داشته بودم، ولی دیدم فایدهای نداشت. با هر نفس ناقصی که میکشید، هقهقی میکرد و خون از زخم گردنش بیرون میجهید. تنش مثل یک ماهی تکان میخورد. کاری از دستم ساخته نبود و فقط داشتم اسم خانم حضرت زهرا(س) را صدا میزدم.
چشمهای زاغش را نگاه میکردم که حالا حلقهای خون تویشان جا گرفته بود. خِرخِر میکرد و راه نفسش بسته شده بود. قلبم پارهپاره شده بود. لبخند کمرنگی روی لبانش مانده بود. در مقابل نگاه مطمئن، مصمم و زیبایش، هیچ دفاعی نداشتم. کم آورده بودم، تحمل نداشتم. آرام کف قایق خواباندمش و پارو را به دست گرفتم که دیدم به سختی انگشتش را حرکت داد و روی سینهاش صلیبی کشید و چشمش به آسمان خیره ماند.
📖سایت خبرگزاری دفاع مقدس
🆔
@deldadehgan14