ادامه از 👆
امروز ما مردم ایران در آستانۀ یک انتخابات هستیم. برای سیاستمداران انتخابات نقطهای است که مردمِ همواره خاموش فرصت سخن گفتن پیدا میکنند. نه فقط در این انتخابات، مدت زیادی است که دیگر نمیدانیم آیا خاموشی تعبیری دارد؟ آیا میتوانیم آن را بشنویم؟ امروز میخواهیم صدای همۀ اقشار محروم و بی زبان باشیم، اما در حرف کشیدن از اقلیتهای فراموش شده چقدر موفق بودهایم؟ آن خاموشی که داریم میشنویم در گزارشها و تریبونها و مصاحبهها به صدا در نمیآید. خاموشی شاید انتخاب خاموشی داشته باشد. ما شاید میخواهیم شب زندهای داشته باشیم، نمیخواهیم شب را به زور نورافکن ها روز کنیم. کدام یک از نامزدهای انتخابات میتواند چیزی از خاموشی مردم را در خود جمع داشته باشد؟ کدام یک میتواند شاعر شهر ما باشد؟
شهر اگر آسمان پرستاره ای نداشته باشد اما شبهای روشنی دارد. شب را چراغی کوچک در تاریکی روشن می کند. این چراغی نیست که کهکشان تاریک را برایمان آشکار کند، اما خود شهر را درخشان میکند، خود شهر با این چراغ کوچک دیده میشود. زندگیِ عمومی ما زیر نورِ چراغ شبانۀ شهر ساخته میشود. بسیاری از ما با چراغهای شبانۀ شهرمان خاطرات شیرین و تلخی داریم، غم سنگین یا سرمستی شادمان را زیر این نور برده و ابراز کردهایم. در روشناییهای شبانۀ شهر آزادانه و فارغ در خیابان حاضر بودهایم، نه به اضطرار کارهای روزانه، نه به مقصدهای معلوم، در شب از راه هایی رفتهایم که دوست داریم و خاطره ساختهایم. تاریکی مطلق شب زیر نور چراغی ما را گرد می آورد، نه اینکه همه در مکان و زمانی خاص حاضر شویم، هر کدام با آن نور کوچک رازی در میان گذاشتهایم، زیر آن نور به دل های یکدیگر راه یافتهایم. روشنایی شبانه چراغی است برای دیدن در تاریکی، برای خواندن راز تاریکی، خاموشی تاریکی. امروز اتفاق زندگی ما مردم ایران شاید رخدادی با پرچم علم کرده نباشد، اتفاق زندگی ما شاید همین شب تاریک باشد، همین خاک، همین که هستیم. اگر اینطور باشد در شبی روشن یکدیگر را باز خواهیم یافت.
▪️
امروز فرصت ماست
🔸علم و سیاست فارسی🔸
@elmosiasatfarsi