▫️جوان بود و اهل گناه.
یک روز گذرش به مسجد شهر افتاد.
واعظی بالای منبر بود.
داشت از اوصاف مهدی علیه السلام میگفت.
جوان، دلش رفت!
دست از همه چیز کشید.
روز و شب کارش شد گریه و دعا.
حاجتش شده بود دیدن مهدی موعود.
یک روز در سجده مشغول مناجات بود که دستی به شانهاش خورد...
👈 جوانی که امام زمان علیه السلام هفت روز مهمان خانهاش شد! 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/419#توبه#داستان_تشرف👈عضویّت در قصههای مهدوی@Elteja_tales