حضرت علی اصغر (ع) -( سرباز آخر و آوردم ) @emam8com سرباز آخر و آوردم قنداقش رو به خدا سپردم وقتی که لبهاشُ تکون داد کاشکی اون لحظه من می مردم تو سرباز دشت کربلایی ، می خونم برای تو لالایی یه کم دست و پا بزن بابایی تنت دیگه بی جونه ، چشای من حیرونه بابات داره می خونه لالالالایی لالالالایی ****** لبهای خشکشُ تکون داد آخر گلوی پارشُ نشون داد چشماشُ وقتی روی هم بست دیدم بچم پر زد و جون داد گلم وا بکن یه بار چشاتُ ، ببین دست بی جون باباتُ نگیر آخر از من این نگاتُ گل پسر اربابه ، آروم رو دستش خوابه ببین چقدر بی تابه لالالالایی لالالالایی ****** لالایی برا گلش می خونه حال ربابُ آخه کی می دونه هرکاری کردن نیزه دارا راسش رو نیزه نمی مونه داره مادری یواش می خونه ، چقد روزگار نامهربونه گلم زیر دست و پا نمونه سرش به مویی بنده ، دل ربابُ کنده حرمله هی می خنده لالالالایی لالالالایی شاعر: 🔊 دانلود سبک 👇👇👇 https://emam8.com/sabk/new/31945.mp3 این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/31945/ 📚کانال اپلیکیشن های امام هشت 👇👇👇 https://eitaa.com/emam8_apps جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇 https://eitaa.com/emam8com