شهادت حضرت زهرا(س) -(ناگهان در وا شد ومسمار پهلو را گرفت...) @emam8com ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت دست شعله بی محابا پای گیسو را گرفت پهلوی زخمی جدا و صورت نیلی جدا یک غلاف بی مروت جان بانو را گرفت با همان حالش به مسجد رفت دنبال علی انتقام دستهای بستۀ او را گرفت دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت آفتاب خانۀ حیدر غروبی تلخ داشت فاطمه از اهل خانه ماه ها رو را گرفت در سیاهیِ مدینه چشم او که تار شد نیمۀ یک شب سپیدی آمد و مو را گرفت دور از چشم علی هر شب که بانو ناله زد زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت با همان حالش برای قوت قلب علی پاشد و از دستهای فضه جارو را گرفت بعد از آن حیدر دگر آن حیدر سابق نشد موقع برخاستن پهلو و زانو را گرفت شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/67385/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl