♨️ کعبه‌ی‌ مقصود هر جا که شدم، از تو ندایی‌ نشنیدم جُز از بُت و بتخانه، اثر هیچ ندیدم آفاق پُر از غلغله است از تو و هرگز با گوش کر خود به صدایی‌ نرسیدم دنیا همه دریای‌ حیات و من مسکین یک قطره از این موج خروشان نچشیدم رفتند حریفان به سوی‌ کعبه‌ی‌ مقصود با محملی‌ از نور و به گردش نرسیدم این خرقه‌ی‌ پوسیده، رها کرده و رفتند من شاد به این پوسته، در خرقه خزیدم صاحبدل آشفته گذشت از پل و من باز دنبال خسان، پشت به پل کرده، دویدم مُرغان همه بشکسته قفس را و پریدند من در قفس افتاده به خود تار تنیدم یا رب! شود آن روز که در جمع حریفان بینم که از این لانه‌ی‌ گندیده پریدم؟ 🗓 بهمن ۱۳۶۵ @EMAM_COM