"آقای" من ، مولای من ، آنقدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی های عالم را در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی بهاستمرار "شکستن" دلت "عادت" خواهیم کرد. نمیدانم تا کی بدونتو هنوز نفسهای ما بالا می آیند...
نمیدانم چقدر طول میکشد؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگی مان، فقط یک "بازی" کودکانه است.
اما آقا جان، تنها "امید" ادامه زندگی مان "تپش" های قلب شماست. مولای من "بگو" كه آمدنت نزدیك است ....