. سلام الله علیها بند1⃣ اومدی مهتابم تو کجا و اینجا بشین امشب پای قصه ی من بابا یکی بود یکی نبود یک دختر خسته از غمای دنیا گم شد دل شب میون دشت و صحرا شب بود سرما و تاریکی و تنهایی از وحشت میلرزید دست و پاهام بابایی جای تو زجر اومد دنبال این جا مونده سیلی زد جوری که ردش تا حالا مونده آه گوشم بابا نمیشه زجر فراموشم بابا آه پهلوم بابا مثل مادرت شده بازوم بابا بند2⃣ اینقَدَر حرفای بد شنیدم هر روز چه چیزایی تو راه بی تو دیدم هر روز تا بیای پیش من از زندگی صد دفه بریدم هر روز خسته شدم از بس که دویدم هر روز آتیش و خاکستر لحظه لحظه پی در پی سنگای رو بام و ضربه های کعب نی تو بازار دور ما با خنده میرقصیدن اهل شام واسه چی اسمم رو میپرسیدن آه مُردم بابا بس که از سنان کتک خوردم بابا آه سوختم بابا تا نگاهمو به تو دوختم بابا بند3⃣ صداتو نشنیدم از غروب رفتن چرا ساکت موندی مگه قهری با من حالا که اینطوره من جای تو روضتو میخونم اصلا از مرثیه ی جسارتای دشمن لبهاتو کی اینطور مثل گل پرپر کرده رگهاتو دست کی مهمون خنجر کرده کار کی بوده این زخم روی پیشونیت بوی نون میدی و سوخته موهای خونیت آه خستم بابا کوله بار سفرو بستم بابا آه بابا بابا منو با خودت ببر حالا بابا شعر و سبک: انجمن تکیه نوکری مشهد 👇