و و اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اى خدا درود فرست بر محمد و آلش وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ‏ و چون تو را بخوانم دعاى مرا اجابت فرما و هرگاه تو را ندا كنم ندايم بشنو (ای مهربان می خوانمت واسمع دعایی با قلب و جان می خوانمت واسمع ندایی) وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ‏ و چون با تو مناجات كنم به حالم توجه فرما كه من بسوى تو گريخته ‏ام و در حضور حضرتت ايستاده در حالى كه به درگاهت به حال پريشانى تضرع و زارى مى ‏كنم (داری خبر از حال و احوال دل من ای یک نگاهت رافع هر مشکل من) رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي‏ و به آنچه نزد توست چشم اميد دارم و تو از دلم آگاهى و حاجتم را مى‏ دانى و ضمير مرا مى‏ شناسى (به امید آمدم اینجا منم و راز و نیازی چه نیازی است بگویم که تو داننده رازی) وَ لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ‏ و هيچ امرى از امور دنيا و آخرت من بر تو پنهان نيست وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي‏ و آنچه مى‏ خواهم كه به زبان اظهار كنم و از حوايجم سخن گويم و آنچه براى حسن عاقبتم به تو اميد دارم همه را مى‏ دانى وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي‏ و حكم تقدير تو بر من اى سيد من در باطن و ظاهرم تا آخر عمر جارى و نافذ است مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلاَنِيَتِي وَ بِيَدِكَ لاَ بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي‏ و هر زيادت و نقصان و سود و زيان بر من وارد آمد همه به دست توست نه غير تو (به دست توست خدایا تمام نیک و بد من به دست غیر مبادا نگاه بنده ات افتد) إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي‏ اى خدا اگر تو مرا از رزقت محروم سازى ديگر كه تواند مرا روزى دهد و اگر تو مرا خوار گردانى كه مرا يارى تواند كرد (دور از تو دلتنگم پریشانم پریشان از لطف خود یک لحظه محرومم مگردان) إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ‏ اى خدا به تو پناه مى ‏برم از غضب تو و از ورود خشم و سخطت (سویت پناه آورده ام از موج خشمت یا رب نیفتم کاش یک دم هم ز چشمت) إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ‏ اى خدا اگر من لايق رحمتت نيستم تو لايقى كه بر من از فضل و كرم بى ‏پايانت جود و بخشش كنى (همچون کویرم من ولی لطف تو دریاست باز هم أنت تَجودَ ذکر لبهاست) إِلَهِي كَأَنِّي بِنَفْسِي وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ فَقُلْتَ (فَفَعَلْتَ) مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ‏ اى خداى من گويا من اكنون در حضور تو ايستاده ‏ام و حسن توكلم بر تو به سرم سايه لطف انداخته و آنچه از كرم و احسان تو را شايسته است با من بجا آورده‏اى عفو و آمرزشت مرا فرا گرفته است (رو کن به من برگشته این عبد فراری لبریز اشک و حسرت و امیدواری) إِلَهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ‏ اى خدا اگر تو مرا عفو كنى كه از تو سزاوارتر به عفو است (آغوش عفوت هر که را در بر بگیرد جا دارد از نو زندگی را سر بگیرد) وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي (يَدْنُ) مِنْكَ عَمَلِي فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي‏ و اگر اجلم نزديك شد و عمل صالحم مرا به تو نزديك نكرد من هم اقرار به گناهانم را وسيله عفوت قرار داده ‏ام إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا خدايا من در توجهم به نفس خود بر خويش ستم كردم پس اى واى بر نفس من اگر تو او را نيامرزى إِلَهِي لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي فَلاَ تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي‏ اى خدا چنانكه لطف و احسانت در تمام مدت زندگى شامل حالم بود پس در مرگ مرا از احسانت محروم مساز (در زندگی باران لطفت بود جاری هنگام مرگم چشم از من بر نداری) إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي (تُولِنِي) إِلاَّ الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي‏ اى خدا چگونه مايوس از احسانت بعد مردنم شوم و حال آنكه تو در تمام عمرم با من جز نيكى و احسان نكردى (در عمرم از تو غیر زیبایی ندیدم کی بعد مرگ از رحمت تو نا امیدم؟) .