.
#استاد_حیدرزاده
#جوادالائمه
اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید
فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید
شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام
آنقدر ناله زد ز عطش، تا نفس بُرید
#مجتبی_روشن_روان
#شعر_دوم :
تن بیتاب مرا تاب بده
جگرم سوخت ، مرا آب بده
#غلامعلی_رجبی
#شعر_سوم :
جگرش سوخت و
گریان شد و از پا افتاد
با زمین خوردن او ،
حضرت زهرا افتاد
زیر لب گفت
خدایا جگرم میسوزد
یاد آن تشنه لبِ
بین دو دریا افتاد
ناگهان خورد زمین ،
مثل همان آقا که
بینِ مقتل وسطِ لشکر اعدا افتاد
دید در گوشه ی گودال
چه غوغا شده بود
داغ ها بر جگر زینب کبری افتاد
شاعر : ؟
.