هدیه به حضرت رقیه صلوات
زمینه یا شور حضرت رقیه
بابا بابا
پره سوزو اشک و اه و فریادم
بابا بابا
بغلم کن من و ازپا افتادم
بابا بابا
دخترت از دنیا دیگه دل برید
بابا بابا
تو سه سالگی شده موهاش سپید
لبه من شد
مثل لبهات
زخمی و خونی و پر ترک بابا
تو نبودی
بد جوری زد
من و زجر بی حیا کتک بابا
دندونای
شیریه من
افتاده بابا با ضربه های مشت
دور از چشمه
عمو عباس
حرمله من و می زد به قصد کشت
بابا جونم بابا جونم
بابا جونم بابا جونم بابا جون
بابا بابا
می سوزه از گریه چشمای ترم
بابا بابا
مثل پیر زن ها تا شد کمرم
بابا بابا
می بینی شکستگیه پرم و
بابا بابا
می بینی لخته ی خونه سرم و
با این دست و
پای زخمی
واسه عمه خیلی درد سر شدم
با این روی
ارغوونی
خیلی بیشتر شبیه مادر شدم
دل من رو
خیلی سوزوند
مرد مستی که کنیز صدام می کرد
از اون بدتر
اونی بود که
خیزرون به لبه خونه تو می زد
با با جونم با با جونم
با با جونم بابا جونم بابا جون
بابا بابا
از گریه چشم ترم می سوزه
بابا بابا
دست و پاوو کمرم می سوزه
بابا بابا
شبیه من هیچ کسی مضطر نیست
بابا بابا
واسه ی شبه غمم اخر نیست
چند دفه
دیدم که افتاد
از رو نیزه سرت رو به روی من
کاش که بودش
کناره ما
بازار شام لا اقل عموی من
به لباسه
پاره ی من
خیلی دخترای شامی خندیدن
تاکه دیدن
عزاداریم
دور مون جمع شدن و می رقصیدن
#رضا_نصابی
#شب_سوم_محرم
https://eitaa.com/emame3vom/28475