.
خواهری مانندِ من داری حسین ..
#روضه و توسل به دو طفلانِ حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
زینبم اما پیمبر میشوم
یک تنه امروز حیدر میشوم
گاه عمه گاه مادر میشوم
پیش مرگت ای برادر میشوم
پس مگو بی لشکر و یاری حسین
خواهری ماننده من داری حسین
جلوه هایِ پنج تن هستم تو را
مرتضایِ بت شکن هستم تو را
فاطمه هستم حسن هستم تو را
من زنم نه ! شیر زن هستم تو را
هر کجا باشی کنارت زینب است
هم زره هم ذوالفقارت زینب است
تو اگر دل دار میخواهی منم
در سپاهت یار میخواهی منم
در سفر سردار میخواهی منم
حیدرِ کرار میخواهی منم
هستی ام هستی بیا هستم بده
جانِ زینب نیزه در دستم بده
*من که نمردم داری میگی هل من معین .. هل من ناصر .. شب طفلان حضرت زینب سلام الله علیها این دوتا آقازاده کم مقامی ندارن هر روز امام زمان به اینا سلام میکنه .. در دامن حضرتِ زینب سلام الله علیها پرورش یافتن یه همچین آقازاده هایی رو امشب در خونشون زانو زدی .. امشب کسی دست خالی بره دیگه خودش کاهلی کرده*
تیر عشقت را کمان خواهم کشید
دست از هستی و جان خواهم کشید
تیغ خورد را بی امان خواهم کشید
من دمار از کوفیان خواهم کشید
لافتی الا عقیله میشوم
من یداللهِ قبیله میشوم
دلبرم حالا که تو بی لشکری
ارباً ارباً پیکری می آوری
داغ دارِ ماجرایِ اکبری
ای برادر نیست شرط خواهری
مثل تو ماتم نبیند خواهرت
حیف باشد غم نبیند خواهرت
این دو فرزندم بلاگردان تو
این دو مه پاره فدایِ جان تو
بچه های خواهرت قربان تو
هر دوتا قربانِ فرزندان تو
جان من آیا اجازه میدهی
شاه عاشورا اجازه میدهی
*هر دو رو خودش کفن پوش کرده ، برید به دست و پای دایی جانتون بیفتید .. برید اجازه بگیرید برید میدان .. اومدن گفتن مادر هر کاری میکنیم دایی اجازه نمیده "" گفت اجازه نمیده؟!.. اینطوری که میگم باید با داییتون حرف بزنید .. دستاشونُ گرفت گفت بیاید من خودم اجازه میگیرم از حسین گفت داداش:*
کار من دارد میفتد بر قسم
به زمین افتادن مادر قسم
به دو دست بستهی حیدر قسم
به گرفتاریِ پشت در قسم
پیش زهرا رو سفیدم کن حسین
زینبم اُم الشهیدم کن حسین
*خیلی عجیبه ها ، وقتی که بعضی از این خانواده شهدای مدافع حرم می بینیم چطور به بی بی حضرت زینب سلام الله علیها اقتدا کردن این روضه هارو که میری نگاه میکنی ، وقتی قسم ها رو داد اجازه رو گرفت خانم خودش اومد تو خیمه ، فضه میگه من جلو در خیمهی خانوم ایستاده بودم عرضه داشتم بی بی جان بچه ها اومدن برا بار آخر با شما خداحافظی کنن فرمود نه فضه پرده رو بنداز منو نبینن .. بگو برن فدای داییشون بشن ..*
دور شمعت شعله ور باید شوند
پایِ تو افتاده سر باید شوند
مثل اکبر مختصر باید شوند
از برای تو سپر باید شوند
لااقل شمشیر کمتر میخوری
چند تایی تیر کمتر میخوری
لااقل وقتی اسارت میروم
لحظه ای که از کنارت میرم
بعد تو وقتی به غارت میرم
شام در بزم جسارت میروم
بهتر است اصلاً نبینند آن زمان
مجلس مِی میرود ناموسشان
لحظه ای که بین بازاریم ما
شکوه از نامحرمان داریم ما
لحظه ای که بی کس و یاریم ما
کوچه به کوچه گرفتاریم ما
از چه بهتر دور زینب نیستن
از غم مادر معذب نیستن
#طفلان_زینب
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
👇