👇👇 منذربن جارود از اصحاب امیرالمومنین در جمل هست امیرالمومنین دید آدم خوبیه و پدرش هم فرد مشهوری بود حضرت حکم فرمانداری فارس رو به او داد وقتی آمد به فارس دید اینجا وضعیت مردم خوب هست و مالیاتها بالاست چهارصد هزار درهم از بیت المال امد واسطه شد و خود منذر هم توبه کرد و حضرت عفوش کرد در قضیه کربلا امام حسین به همین منذر نامه نوشت در بصره بود بوسیله سلیمان بن رضی (این هم پیک حضرت بوده در بصره که به شهادت رسید نام مسلم برده میشه ولی کسی نامی این نمیبره و مظلوم واقع شده)نامه رو تحویل داد بعد دید نامه امام حسین هست دست مسلم رو گرفت گذاشت تو دست ابن زیاد گفت این نامه حسین هست و اینم پیکش،درست طعمه رو گذاشت در دهان گرگ،ابن زیاد هم دستور داد نماینده امام حسین رو در میان میدان بصره به دار زدند و سر از بدنش جدا کردند ایشون قبل از مسلم بن عقیل شهید شده.همون سال ۶۱ هجری مریض شد و به درک واصل شد چقدر همین نهضت عاشورا افراد رو تغییر داده و ساخته شده اند ۵-استقامت هست «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا خیلی ها خدا میگن و ذکر میگن ولی استقامت ندارند پیامبر اسلام در حدیثی به عبدالله بن مسعود میفرماید :لاتُشرِک بِاللهِ طَرفَةَ عَينٍ بعضی ها میگن مگه میشه ما به خدا شرک بورزیم (بله مثلا میگن اگر فلانی نبود مرده بودیم این شرکه-اگر این دکتره نبود بچه من مرده بود گفتند پس چی بگیم فرمود بگید اگر خدا بوسیله این اقا کمک نکرده بود ما مرده بودیم)امام صادق میفرماید گاهی انسان تسلیم خدا نیست مثلا میگه چرا بچه من اینطوریه یا مریضه؟این چرا خودش شرک هست حدیث داریم پیامبر اسلام یه بار چرا نگفت مشرک بود ۱۲تا پسر داشت ولی پیامبر چند تا اولادش در سن خردسالی از دنیا رفت و چرا نگفت وإن نُشِرتَ بِالمِنشارِ ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِبتَ ، أو اُحرِقتَ بِالنارِ . حديث پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به عبد اللّه بن مسعود ـ : اى پسر مسعود! مبادا آنى به خدا شرك ورزى حتى اگر ارّه شوى يا تكّه تكّه ات كنند يا به دارت آويزند و يا به آتشت سوزانند . متن روضه شب چهارم-دوطفلان حضرت زینب کبری سلام الله علیها حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم. حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام حسین بارون رحمت من به خواهرت نزول كن داداش به جون مادر بچه هامو قبول كن بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید، حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد. نگاه به قدشون كن ببین مرد نبردند می خوان مثل خود من دور سرت بگردند اونیكه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست كف خیمه: حسین غریب مادر،حسین غریب مادر….. حسین بذار فدای اكبرت شن غرق به خون برابرت شن تا افتخار خواهرت شن حسین بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون حسین قول میدم این گل های زیبام اگه برن از جلو چشمام از خیمه ام بیرون نمیآم حسین همه ذكر و فكر زینب حسینه غصه نخور غریبی فدای نیم نگاهت من و دوتا جوونم اینجا میشیم سپاهت می خوام دو یاس پرپر میون گلزارت شن بذار بلاگردون چشم علمدارت شن یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند، 👇👇👇