. در لابه لای روضه ها حرف سر امد حرف تمام زخم های پیکر امد در خاطرم امد که یک تیر سه شعبه شد از کمانی پرت و سوی اصغر امد شمشیر ها و نیزه ها از بغض حیدر با ضربه بر جسم علی اکبر امد در علقمه تا بر زمین عباس افتاد بهر تشکر دختر پیغمبر امد تا که حسین روی زمین از اسب افتاد دیدم که شمر بی حیا با خنجر امد وقت فرار کودکان اندر بیابان اتش به روی معجر یک دختر امد بزم شراب و عطرت پاک پیمبر از این سخن لرزه به عرش داور امد ان خواهری که پیر شد در شام ویران وقتی که در بزم شراب ان خواهر امد با خیزران میزد به لب های حسینم این صحنه ها در پیش چشم خواهر امد اندر خرابه بهر دیدار رقیه امد پدر، چون دیر میشد با سر امد مقداد بس کن حال دل حال غریبیست اتش ز دل با روضه ها بر دفتر امد .