@emame3vom ای سر به نی سپرده که چشمت به سوی ماست چون نیزه از گلوی تو خون در گلوی ماست دریای غیرتی به تلاطم درآ که خصم چون گرگ تشنه در طمع آبروی ماست دل‌های ما ز زخم زبان‌های شامیان چندان به خون نشسته که مرگ آرزوی ماست در سوگ ما به سور نشستند و می‌کشند مِی در سبو به مژده که خون در سبوی ماست ای کهف عالمین! بخوان کهفُ و الرّقیم تا منصرف شود به تو چشمی که سوی ماست قرآن بخوان و دیدۀ نامحرمان به‌دوز کز هر کرانه‌ای به تماشای روی ماست قرآن بخوان که شرم ز اسلام خود کند هر کافری که منکر کیش نکوی ماست تا چشم من گره به دو چشم تو خورده است چشم فلک به چشم پر از گفتگوی ماست سر را زدم به محمل و بشکستمی که خلق اگه شوند مهر و وفا خلق و خوی ماست گرییم همچو شمع و دل قدسیان کباب از آب چشم و گریۀ بی های و هوی ما ما اشتیاق خویش به هر دل نمی‌دهیم خرّم دل «یتیم» که مشتاق کوی ماست هر کس سراغ ما به چراغی گرفته است او با چراغ مرثیه در جستجوی ماست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مشق عشق