. ای همدم و، بی همدمان را یار، مهدی تاج فرج را بر سرت بگذار مهدی اِذن ظهورت رابگیر ای جانِ جانان تنگ است دلهای همه چشم انتظاران تاکی فراق و دوری و تاکی جدایی؟ آیا زمان آن نشد دیگر بیایی؟ از کرده های ماست که از مانهانی دردا نداریم از تو آقاجان نشانی روزی که امضا می شودحکم ظهورت بینا شودچشمان ما از برق نورت ای مظهر عشق حقیقی یاحبیبی تو درد بی درمان عالم را طبیبی دیگر بیا غم رابه شادیها بدل کن ما را اباصالح یتیمانه بغل کن ما ازتو آقاتر که آقایی نداریم ما که بجز آغوش تو جایی نداریم آقاترین آقای این عالم تو هستی بر درد بی درمان ما مرهم توهستی یار غریبانی و اما خود غریبی هر چند بر آلام این عالم طبیبی ما را بجان مادرت از غم رها کن دردی که افتاده به جان ما دوا کن بعد ازهزارو چارصد سالی صبوری می دانم آقا جان که دلتنگ ظهوری ای آسمانی، گرچه روی خاک هستی تو پاکتر از پاکتر از پاک هستی هر چند بین عاشقانت خار وپستم شیعه که نه،ازدوستدارانت که هستم از کودکی افتاده اسمت بر زبانم ای یوسف زهرا تویی روح و روانم قربان تو گردم چوزینب کوه صبری حیف توای خورشیدشیعه پشت اَبری چون سالیانی چشم در راهت نشستم روز ظهورت مهدی آیا زنده هستم؟ آیا اَجل مهلت دهد رویت ببینم؟ گل از گلستان جمال تو بچینم؟ امید آن دارم که باشم در رکابت همچون شهیدان سرکشم جام شهادت آن روز را گر زنده بودم یا نبودم من التماست میکنم باشی شهودم دادم شهادت در حضور نازنینت «سیدعلی»باشد«ولیّ»وجانشینت نه دعبلم نه مُحتشم نه که کمیتم «مداحم»و از نوکران اهل بیتم شعراز:علی اکبراسفندیار«مداح» .