. 🎤 نام عمه جانشون رو که می بری ، دیگه دست رد به کسی نمی زنه آقا ... ایامیست که عزادار عمه جانشون ، بی بی زینب کبری هستند ، آقا جان : عمه جانی که آنقدر داغ دید ، آنقدر مصیبت دید ، وقتی برگشت از مدینه ، رسید مدینه ... عبدالله جعفر نگاه کرد ، زینب رو نشناخت ، از جلو محمل زینب رد شد ، نگاه کرد ، زینب رو نشناخت .. چند قدمی که رد شد ، دید صدای زینب داره میاد : عبدالله برگرد ، زینب تو اینجاست .. برگشت یه نگاه کرد ، دید یه خانم قد خمیده ، یه خانمی که موهاش سپید شده ، چهرش شکسته ، میگه من زینبم ... زینب من که چنین پیر نبود زینب من که چنین پیر نبود زینب من که زمین گیر نبود ( تو همین چنددقیقه کوتاه روضه ، دلم میخاد ناله بزنی روضه رو گوش کنی ، اشک بریزی ، با اشک وارد دعا بشیم ... ) زینبی گر تو حسین تو کجاست؟ ( آخه زینب که از حسین جدا نبود ، زینب که شرط ازدواجش با من این بود : عبدالله ، من از حسینم جدا نمیشم ... ) زینبی گر تو حسین تو کجاست؟ دو پسر نور دو عین تو کجاست؟ : زاده ی حیدر کرار چه شد؟ گو که عباس علمدار چه شد؟ اَشبه الناس به پیغمبر کو؟ زاده ی لیلی علی اکبر کو ؟ یکی یکی سراغ گرفت ، یه وقت دید زینب داره میگه عبدالله : بسِ دیگه ! عبدالله دیگه جیگرم رو نسوزان ... عبدالله : همه ی گلهامو کربلا پرپر کردند ... این به بیت همه به یاد همه شهدا ، شهدای مدافع حرم ، امام عزیز وبزرگوارمون ، ... عبدالله : خودم دیدم زبالای بلندی حسین تشنه لب را سر بریدند ... خودم در بر کشیدم اکبرم را خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم دیدم که زهرا گریه می کرد خودم دیدم سِرشگ مادرم را ... هرکجا نشستی ، به قصد فرج بگو : حسییین ... 29/11/1400 حرم مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) 👇