. آه ای پیر خرابات خرابم کردی از غم دلشکن خویش کبابم کردی همچنان شمع که سوسو زند و آب شود غایب از چشم ترم گشتی و آبم کردی ذوب شدپیکرم از بسکه غمت سنگین بود تو سبک بال برفتی و مذابم کردی چهره کوی جماران شده پژمرده تو ای گل فاطمه از چیست گلابم کردی چه شدای ماه که از فیض حضورت ماندیم تو از این هجرت یکباره عذابم کردی بی جوابست سوال دل شیدایی من نکند ای دل دیوانه جوابم کردی ساقی از میکده رفت و دل میخانه گرفت شور و مستی ز فراق از لب پیمانه گرفت .