. بند اول: یتیمی یعنی شده بی بابا رقیه شده شبیه مادرت زهرا رقیه/ بابا بابایی از چی بگم برات؟/ خودت بیا ببین من بی هوا از ناقه افتادم روی زمین این قد دَووندَنم/ پام درد میکنه انگار تموم استخونام درد میکنه طعنه از کوفه/ تا شام میخورم هر شب به جا غذا/ دشنام میخورم بند دوم: تا حالا این قد حال و روز بد نداشتم عادت به ضرب سیلی و لگد نداشتم/ بابا بابایی شبیه مادرت/ بال و پرم شکست سر به سرم گذاشتن از وقتی سرم شکست دیدی به زخم ما/چقد نمک زدن؟ دیدی چه جوری عمه ی منو کتک زدن؟ خولی هی میزد/ توی سرم مدام میخندیدن بهم/ تو مجلس حرام بند سوم: یه جای سالم دیگه پیکرم نداره شونه زدن که گیسوهای کم نداره/ بابا بابایی شاکی ام از سنان/ هی میزنه منو خودت بیا ببین کبودی تن منو انصافه حرمله/ بگو بخند کنه؟ منو بگیره از موی سرم بلند کنه خیلی بی حالم/ شبیه محتضر بابا تو رو خدا/ بیا منم ببر 👇