.
گفت و گوی عاشقانه با
#امام_زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف
اوّل صبح ، سلامی به تو - مولای خودم -
عرض عشقی به تو - شاهنشهِ والای خودم -
میزنم بوسه به خاکی که گُذار تو بُوَد
با تو مشغولم و خوش،در سر و سودای خودم
چون امام است پدر ؛ چون که امام است شفیق
رخصتم ده که بگویم به تو : بابای خودم!
بیقرار و به وَلَه ، تشنهی آغوشِ تو اَم
حُسنِ وجه تو شده قبلهی زیبای خودم
به وجودِ تو فرو ریخته از ابر ، مَطَر
آسمان ، گوش به فرمان تو - آقای خودم -
در غلامیّ تو من یافته ام بودن را
در گداییّ تو پیدا شده معنای خودم
زنده ام تا که به دور تو بچرخم ، مهدی!
در طواف تو چه زیبا شده مَحیای خودم
دیر یا زود شود جمع مرا سفرهی عُمر
مِهر تو هست یقین ، توشهی فردای خودم
در تو گردیده خلاصه ، همهی خوبیها
اَلسّلام ای پسرِ حضرت زهرای خودم!
پَرِ خود باز کن ای حضرت طاووس بهشت!
شده ام پاک ، گرفتارِ تو لیلای خودم!
دستپاچه شدهام ؛ بر قدمم میکوبم...
اَلعَجَل ، اَلعَجَل ای مُنجیِ یکتای خودم!
سرِ قلّاب تو صیدم کند ای کاش به من...
تو بگویی : " کنمت غرقهی دریای خودم "
تو بگویی به من: " ای سائل صادق! زین پس...
باش دور و برِ من ، نوکر شیدای خودم "
هر دم ِ لیل و نهارم به تو اَم چشم به راه
اوّل صبح ، سلامی به تو - مولای خودم -
✅محمد علی نوری✍
#جمعه
#مناجات_با_امام_زمان_عج
.