. بـه اختـیـار خـود از اخـتـیـار افـتـادم   گـنـاه کـردم و از چـشـم یـار افـتـادم قسـاوت آمد و روزی گریه ام را برد   شبـیه مُـرده شـدم یـک کـنـار افـتادم فـریـب خورده ام از طول آرزوهـایم ز روی جهل در این چاه تـار افـتادم گنـاه و مـعصیـتم آبروی مـن را برد کـنــار اهــل دل از اعـتـبار افــتــادم هــزار شـکـر همیشه میان راه خطـا بـه دام رحــمـت پـروردگـار افــتـادم خـدا کنـد که ببـندد مرا کـنار خودش اگـر دوبـاره بـه فــکـر فرار افــتادم فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است به پـشت خـانـۀ این سفـره دار افـتادم شیرازی .