. بابا، خبر داری، دیگه چشمام ، نمی بینه بابا، خبرداری،که دست زجر سنگینه بابا ، خبر داری، چقد حال ، دلم زاره کنج خرابه راه میرم دستم،به دیواره کجا بودی وقتی دست منو می بستن آه و واویلا کجا بودی وقتی سر منو شکستن آه و واویلا روی سجادهٔ تو خواب بودم شمرواردشد/بابا مُردم پریدم من،یه جوری زد که باصورت/زمین خوردم حسین جانم «حسین جانم۴ ما هر دوتامون صورتامون غرقه درخونه گیسوی ما هر دو پر از خاکه ، پریشونه ما هردوتامون از بلندی بر زمین خوردیم ما هردوتامون روی خاکا با جبین خوردیم تواز رو نیزه باسنگِ زنای شامی افتادی بابا برات بمیرم بین اون همه حرامی افتادی بابا حرامی دید دستام داره می لرزه/ زمینم زد به کتفم ساربان زد با تَهِ نیزه / زمینم زد حسین جانم «حسین جانم۴ بابا خبر داری کجا رفتم چیا دیدم بابا خبر داری که روی خاک خوابیدم بابا خبر داری لباس پاره می پوشم بابا خبر داری که خون می ریزه از گوشم اومدن برا تماشا ، نبودی بابا خیلی دلم سوخت بازار برده فروشا ، نبودی بابا خیلی دلم سوخت مارو جای غلاما و کنیز روم جا دادن/زبونم لال به هم می گفتن اینها خارجی زادَن/زبونم لال حسین جانم «حسین جانم۴ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇