. اینان که سجده کرده شهادت به سویشان شستند دست خویش ز جان ، با وضویشان اصلا چه بود غیر شهادت ، مسیر عشق اصلا چه بود غیر "وطن " آرزویشان ؟! اینان که در میانه ی "پائیز غصب" هم می ریخت جرعه جرعه "بهار" از سبویشان هفتاد و پنج سال گذشته است و غیر بغض چیزی نمانده در تب و تاب گلویشان دیگر مجال رفق و مدارا گذشته است ابلیس قد کشیده کنون رو به رویشان زیتون ! درخت پیر فلسطین ! تبر بکش آتش بزن به هیزم جان عدویشان ✍ .