. ای برترین بهانه ی ذکرِ مدام من کِی مورد پسندِ تو گردم، امام من از بسکه مانده ام ز مسیر تو بی خبر شرمنده ام، ببخش قصورِ مدام من دانم که دوستانِ شهیدم دعا کنند... آدم شوم، چه سود از این فکرِ خام من دارم امید، اذنِ شهادت بگیرم و... همراه با قیامِ تو باشد، قیام من بیدار کن به یک نظرت، روح غافلم تا طعمِ مرگ را نچشاندی به کام من با خویش، بادِ حادثه ها می‌برد مرا بی نفحه ی دعای تو، هر صبح و شام من تا حال هم، به لطفِ تو آورده اَم دوام وَرنَه نبود در رهِ خدمت، دوام من خود را شبانه روز ملامت کنم، که حیف... آخر نشد شَبیهِ مرامت، مرامِ من عیب از من است، ای گلِ بی خارِ فاطمه محضِ رضای او بده حسنِ ختام من در کارنامه اَم نَنویسی، قبول شد... شرمنده میشوم، چو بیارند نام من عمری مرا کنارِ خودت جای داده ای بد میشود که با تو نَمانَم، امام من من همنشین خیمه ی هر روزِ روضه ام جای دگر بنا نشود، این خیام من یاد هِلالِ یک شبه ی زینبم، که گفت: باشد! برادرم! نشدی هم کلام من دارد دلِ صغیره ی تو آب میشود پاسخ به او بده، نَه جوابِ سلام من ✍ .