. السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خبر آمد خبری که دل ما شیدا شد خبر آمد که حسین ابن علی بابا شد خبر آمد که مدینه شده لبریز سرور وَ دل اهل ولا غرق تمناها شد خبر آمد که دل عرش به شور آمده است جان عشاق گرفتار گل لیلا شد خبر آمد و گدایان همگی جمع شدند روزی این همه سائل کرم زهرا شد خبر آمد که خبر دار کنید عالم را که دوباره گل رخسار نبی پیدا شد بی خبرهای جهان غافل از عشقند بلی که رسیده است علی ابن حسین ابن علی +++ همه آینه ها مات رخ و سیمایش سرمه اهل سماوات غبار پایش به سر گیسوی او سلسله بندان دل است دل داوود بود شیفته آوایش جان عشاق سپندی است به شوق رخ او بحر عشق است دو چشمان چنان دریایش زیر شمشیر غمش رقص کنان را عشق است که ز گلخنده او خنده کند بابایش دل بی تاب بیارید که تابش بدهد وَ بود داروی هر غصه و غم آوایش اگر از جانب او فیض به سائل برسد زورق جان و دل خسته به ساحل برسد +++ باید ای دل ز علی اکبر لیلا دم زد باید از شور جنون میکده را برهم زد نور شهزاده ارباب درخشیده شد و عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد در میخانه گشوده است بیائید همه ... که نباید ز می آل پیمبر کم زد پسر حضرت ارباب کرم آمده است که به وادی کرم طعنه به هر حاتم زد مصطفی خصلت و زهرا صفت و حیدر خو طلعت نیکوی او طعنه به جام جم زد دل اگر هست بیارید و به پایش ریزید همه با شوق علی شور جنون انگیزید +++ دل و دینم به فدای تو اذان گوی حسین این منم عبد و گدای تو اذان گوی حسین دل ارباب مرا خوب به هم می ریزد نفس و بانگ صدای تو اذان گوی حسین خاطر عمه سادات به تو وابسته وَ بود غرق صفای تو اذان گوی حسین گوشه چشمی کن و بنگر که شده شیدایی دل دیوانه برای تو اذان گوی حسین دل سُکان سماوات تلاطم می کرد پیش هر اوج نوای تو اذان گوی حسین چشم بد دور از آن قامت دلجوت علی که شده عرش پر از رایحه موت علی +++ غرش تیغ به دست تو خود حیدر بود لشگر از هیمنه ات توده خاکستر بود هر که می دید رخت محو جمالت می شد که رخت آینه صورت پیغمبر بود لحن تسبیح حَسَن می چکد از تسبیحت وَجَناتت همگی چون حسنی دیگر بود گاه میدان زدنت معرکه غوغامی شد ذکر پیشانی تو فاطمه اطهر بود رجز یا علی ات خصلت طوفانی داشت با تو میدان نه که میدان که خود محشر بود هم گل عارض تو غارت دلها می کرد هم ید حیدریت محشر و غوغا می کرد +++ مددی زاده ارباب گرفتار توایم سائل روز و شب کوچه و بازار توایم یوسف حضرت ارباب تماشا داری با کلاف دل بیچاره خریدار توایم تو طبیب دل بی تابی و ما بی تابیم دیر وقتیست که ما یکسره بیمار توایم روز محشر که سر از خاک لحد برداریم بعد از ارباب همه طالب دیدار توایم پای شش گوشه بخوان، حال حرم میخواهیم ما سیاهی سپاهیم و ز انصار توایم دل ما میل حرم دارد و بی تاب شده دل ما تنگ گل حضرت ارباب شده -حسنی ✍ ............... دل را اسیر لطف یاری آفریدند مشمول احسان نگاری آفریدند در جسم ما از روح ربانی دمیدند هم جسم و هم جانرا بهاری آفریدند دل‌های ما را جملگی مشتاق مشتاق مشتاق و در عین خماری آفریدند خاک گل ما را گرفتند از گل عشق ما را تماماً افتخاری آفریدند گر بنگری در خلقت افلاک تا خاک این جمع ما را ذوالفقاری آفریدند ما را اسیر ذوالفقار عشق کردند در ظل جود خاص باری آفریدند دل‌های ما را با غم دلبر سرشتند راحت بگویم با غم اکبر سرشتند نفروشم امشب حالت شیدائیم را در جمع مستان کسوت شیدائیم را گر دلبرم شاهنشه نسل جوان است نذر غمش سازم دل رسوائیم را نوکر نه، ذاکر نه، هستم خاک پایش او داده بر من منسب آقائیم را شوریدگی آوارگی دل بیقراری دارم من از او این دل هرجائیم را تصویر سیمایش که نقش سینه‌ام شد بانی شده این گردش صحرائیم را چشمان من بی اختیار از عشق او خیس می‌داند او این حالت دریائیم را امشب که مست و عاشق و بیتاب هستم پائین پای حضرت ارباب هستم دردم مداوا می‌شود با یک اشاره یک حاجت آوردم و آن‌هم یک نظاره افکنده سر باشم و با کشکول خالی حلقه بکوبم با دلی پر از شراره ای اولین تندیس عشق بیت ارباب ای خاک نعلین تو یک دنیا ستاره دریا اسیر چشم تو باشد همیشه یاقوت هم لب تشنه لعلت هماره خورشیدی و از ماه آل هاشمیون دل می‌بری هر لحظه بین گاهواره من کشتی طوفان‌زده در حال غرقم تو ساحل عشقی بده اذن کناره ای با شکوه ای با صلابت ای دلاور ای ذکر اهل آسمان شهزاده اکبر بر جلوه‌ی طاهائی‌ات الله اکبر بر شوکت مولائی‌ات الله اکبر بر عصمت و جود و عروجت بین محراب بر صولت زهرائی‌ات الله اکبر ادامه دارد... ✍ .