. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز شعله و دود - بازم شراره آتیش چرا دست از سر این خونواده - بر نمیداره؟ ۲ بس نبود خونه‌ی حیدر؟ بس نبود شکستن در؟ بس نبود سوختن غنچه / همراه مادر؟ بس نبود اون روز مدینه؟ بس نبود آتیش کینه؟ بس نبود داغیِ یک میخ / زخم توو سینه؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز کودکی در - حال فراره آتیش چرا دست از سر این خانواده بر- نمیداره ۲ بس نبود کربلا می‌سوخت؟ بس نبود خیمه‌ها می‌سوخت؟ بس نبود پای رقیه / توو صحرا می‌سوخت؟ بس نبود بال و پری سوخت؟ بس نبود که حنجری سوخت؟ بس نبود تنور خولی / موی سری سوخت؟ .👇 . 📋باز شعله و دود - بازم شراره (ع) ............................................ .(بند اول). باز شعله و دود - بازم شراره آتیش چرا دست از سر این خونواده - بر نمیداره؟ ۲ بس نبود خونه‌ی حیدر؟ بس نبود شکستن در؟ بس نبود سوختن غنچه / همراه مادر؟ بس نبود اون روز مدینه؟ بس نبود آتیش کینه؟ بس نبود داغیِ یک میخ / زخم توو سینه؟ .(بند دوم). باز کودکی در - حال فراره آتیش چرا دست از سر این خانواده بر- نمیداره ۲ بس نبود کربلا می‌سوخت؟ بس نبود خیمه‌ها می‌سوخت؟ بس نبود پای رقیه / توو صحرا می‌سوخت؟ بس نبود بال و پری سوخت؟ بس نبود که حنجری سوخت؟ بس نبود تنور خولی / موی سری سوخت؟ شاعر : ............................................. 📋خسته بود آقا (ع) (ع) ............................................ .(صلی الله علیک یا مــــــروج العاشــــورا ، روضه خون اباعبدالله). پیرمردی ته گودال زمین گیر شد پیرمردی وسط کوچه به یادش افتاد خسته بود آقا .( اون روز که خونشو آتیش زدن یاد عاشورا بود امام صادق ، فرمود :«جد ما رو به حالت غم و غصه و مکروب کشتنش » هی نگاه به خیمه‌ها و زن و بچه‌ها می‌کرد ). تازه روی مَرکَبِش نشسته بود آقا)۲ میزَدَن سنگ، سَرِش شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه تو خیمه‌ها بالا رفت دَمِ رفتن طَرَفِ خیمه‌ی زنها رفت تَک و تنها رفت جنجال بود و طرف قتلگاه غوغا بود و بین گودال حسین تنها بود و سر پیراهنش دعوا بود و جنجال بود و طرف خیمگاه غوغا بود و چشم آقا مثه دریا بود و نگران واسه ی زن ها بود و .( امام صادق فرمود : یه روز بعد مصیبت آتیش زدن خونه ، اومدن دیدن آقا داره گریه می‌کنه ، عرضه داشتن یابن رسول الله چرا گریه می‌کنید ؟ واسه خودتون گریه می‌کنید؟ فرمود نه من بودم این زن و بچه به من پناه می‌آوردند ؛ اما غروب عاشورا این زن و بچه به کی پناه بردن ؟! یه وقت عقیله بنی هاشم دید نانجیبا دارن میان ، اومد وارد خیمه امام سجاد شد ، آقا بگو کجا بریم؟ چیکار کنیم؟ فرمود عمه بگو همه فرار کنند. واسه این گریه می‌کنم کسی نبود پناه مخدرات جدم بشه ، اون‌ها رو زیر پر و بال بگیره ، راوی میگه دیدم عقیله بنی هاشم هی وارد خیمه‌های آتیش گرفته میشه ، به سر می‌زنه و بیرون میره). ............................................. حاج مسعود پیرایش 👇 https://eitaa.com/hajmasoudpirayesh_matn/965 👇