گروه صدابرداري صوت الحزين ((ضياء)) 093947033474_6035342186696937215.mp3
زمان: حجم: 19.76M
متن:تو حجره... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تو حجره مشغول دعا بود و تو حال ندبه و بکاء بود و تو جانمازش یکمی از اون تربت شاه کربلا بود و آروم آروم اشکاش میریخت یه دفعه ، اومدن جا نمازش رو کشیدن با صورت ، رو زمین خورد و بهش خیلی خندیدن یه گوشه ، زن و بچـ ـه‌ی آقام میترسیدن زمینش زدن مث مادرش چقد بی هوا زمینش زدن مث مادرش توی کوچه ها زمینش زدن مث مادرش با هر ضرب پا وا اماما وا غریبا ☘☘☘☘☘☘☘ تا که چشای خیسش میفتاد به اون همه آتیش و اون هیزم به یادش اومد مادری رو که زیر لگد ها تو کوچه جون داد هر چی آتیش بالا میرفت تو دلِ ، آتیشا میدید انگاری مادرشو که داره ، میسوزه میکشونن همسرشو یکی نیست ، بگیره آروم آروم زیر پرشو زمینش زدن مادری که پا به ماه بود آره زمینش زدن مادری که بی گناه بود آره زمینش زدن ☘☘☘☘☘☘☘ تا شعله ور شد حجرمون دیدم به هق هق افتاده دخترم یادم اومد سه ساله ای که گفت عمه آتیش گرفته معجرم دنبالش افتاد حرمله تو دلِ ، صحرا تا ببره گوشواره هاشو زدنش ، واسه‌یِ اینکه میگفت میخواد باباشو زجر و خولی بریدن تو راه ها صداشو زمینش زدن از رو ناقه بی هوا تو راها زمینش زدن جلو نیزه‌ی عموش و باباش... کربلایی رضا شیخی 🎤