#نوستالژی
#حضرت_مسلم
#مسلمیه
#حاج_محمود_کریمی
#شب_اول_محرم 1381
روی تو را به چشم دل از سر دار دیده ام
جانب مکه پر زند جانِ به لب رسیده ام
حسین میا به کوفه / کوفه وفا ندارد
حرمت جان شکسته ام در دل خون نشسته ام
تا که به دست بسته ام بار غمت کشیده ام
حسین میا به کوفه / کوفه وفا ندارد
دیده به شعله دوختم لحظه به لحظه سوختم
هستی خود فروختم عشق تو را خریده ام
حسین میا به کوفه / کوفه وفا ندارد
تن به قضا سپرده ام منت تیغ برده ام
بلکه تو خنده ای کنی پای سر بریده ام
تا بزنم ز زخم تر بوسه به خاک مقدمت
کوچه به کوچه میرود جسم به خون تپیده ام
حسین میا به کوفه / کوفه وفا ندارد
از سر بام بر زمین چون تن خود میفکند
من که ز خاک کوچه ها بوی تو را شنیده ام
هست امیدم از درت بعد تو نزد خواهرت
شود کنیز دخترت دختر داغ دیده ام
حسین میا به کوفه / کوفه وفا ندارد
.