آتشي در سينه دارم جاوداني...
عمر من مرگيست نامش زندگاني...
رحمتي كن كز غمت جان مي سپارم
بيش از اين من طاقت هجران ندارم
كي نهي بر سرم پاي اي پري از وفاداري
شد تمام اشك من بس در غمت كرده ام زاري
نو گلي زيبا بود حسن و جواني
عطر آن گل رحمت است و مهرباني
نا پسنديده بود دل شكستن
رشته الفت و ياري گسستن
كي كني اي پري ترك ستمگري؟
مي فكني نظري آخر به چشم اي جان عالم؟
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد...
ناز هم در دل من اندازه دارد...
حيف اگر ترحمي نميكني بر حال زارم
جز دمي كه بگذرد از چاره كارم
دانمت كه بر سرم گذر كني به رحمت اما
آن زمان كه بركشد گياه قمصر از مزارم
🌹
#ارسالییکیازاعضایمحترمکانال
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊