💫فیش شهادت امام
#حسن_عسکری علیه السلام 💫
"اَلسلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ "*
ای آفتابِ حُسن تو را ماه مشتری
هر جا خدا،خداست تو را نیز رهبری
فرزند چهارمین علی و دوّمین حسن
ریحانةُ الجواد،ملقب به عسکری
من کیستم گدای ِ سرای تو یا حسن
با لطف تو مدیحه سرای تو یا حسن
شویم لب از شراب طهورا هزار بار
تا وا کنم زبان به ثنای تو یا حسن
هر جا سخن به منقبتت آفریده ام
خود را کنار مرقد پاک تو دیده ام
( با پای دلت وارد حرم بشو انشاء الله بزودی زود حرم آقا جان مهمان باشیم، با امام عسکری علیه السلام چه کردند)
دردا که کرد باد مخالف خزانیت
مسموم کرد خصم به فصل جوانیت
مهدی زدیده اشک یتیمی به رُخ فشاند
آه از جگر کشید و به جسمت نماز خواند
پیوسته ریخت لشکر اندوه بر سرت
مسوم شد ز زهر، دل ِ درد پرورت
تشییع شد جنازه ات اما به احترام
درکربلای سامرا شد دفن پیکرت
هر دم دهم سلام مُکرر به تربتت
باید گریست تا صف محشر به غربتت
*لحظات آخر مهدیِ چهار،پنج ساله شو صدا زد، فرمود: " یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ،إسْقِنِی الْمَاءَ،فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی" مهدی جانم! ای آقای اهل بیتش،جرعه ای آب بهم بده، لحظه ی آخرِ،دیگه دارم میرم.... ظرف آب رو داد بابا، اما بدن میلرزه، در اثر زهر رعشه گرفته...*
کاسه ی آب به دستم بنگر میلرزد
رعشه افتاده به پا تا به سرم مهدی جان
*با این یه جمله دلارو ببرم کربلای معلی...، آقای من! اینجا پدر از شما لحظه ی آخر آب خواست، ظرف رو دادید به بابا، کجا بودید کربلا؟ یه جرعه ی آب هم به لب خشکیده ی جد مظلومت حسین برسانی؟...رو زمین گرم کربلا افتاده بود، لباش مثل دو چوب خشک از تشنگی بهم میخورد، صدا میزد: "اِسقُونی شَربَةً مِنَ الماء فَقَد نَشِفت کَبِدی"... ده نفر آب رو آوردند، همین که رسیدن کنار گودی قتلگاه مقابل چشم عزیز فاطمه،آب هارو روی زمین خالی کردن...حسین....
بی خودی نبود خودش هم روضه ی عطش خواند، از حلقوم بریده صدا زد:
"شیعَتی ما اِنْ شَربتُمْ عَذْبَ ماءٍ فَاذکُرونی
اَوْ سَمِعتُمْ بغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبونی
لَیْتکُمْ فی یَوْمِ عاشورا جَمیعاً تَنْظُرونی
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفلی فَأبوا اَنْ یَرْحَمونی"
هر وقت آب گوارا نوشیدید از من یاد کنید، ای کاش همتون کربلا بودید منو نظاره می کردید که چگونه توی بغلم علی اصغرم رو سیراب کردند..حسین....
🌐
@emame_setayesh