🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷
*این متن بفرستین برا دنیاپرستان*
👇👇👇
*روایت امام علی(ع) از عالم برزخ*
امام علی(ع) درباره عالم پس از مرگ نیز در بیانی مشهور می فرمایند:
*«فرزند آدم وقتی كه به آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت می رسد، مال و فرزندان و اعمالش در نظر اومجسم می شود.*
نخست متوجه اموال خود می شود و به او می گوید: بخدا سوگند! من برای جمع آوری و حفظ تو، بسیار حریص بودم و زیاد بخل ورزیدم! حال چه كمكی می توانی به من بكنی؟ ثروتش به او می گوید: فقط می توانی كفن خود را از من برداری.
او متوجه فرزندان خود می شود و به آنها می گوید: بخدا سوگند من شما را خیلی دوست داشتم و همواره از شما حمایت می كردم. چه خدمتی می توانید - در این روز بیچارگی ام به من بكنید؟ می گویند: هیچ! غیر از اینكه تو را در قبرت دفن كنیم! سپس متوجه عمل - عمل صالح - خود می شود و می گوید: بخدا سوگند! من درباره تو بی رغبت بودم و تو بر من گران بودی! تو امروز چه كمكی به من می كنی؟ می گوید: من در قبر و قیامت، مونس توام! تا آنكه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند!
آنگاه امام فرمود: اگر آدمی در دنیا ولی خدا باشد، عملش بصورت خوشبوترین و زیباترین و خوش لباسترین مرد، نزدش می آید و به او می گوید: تو را به روحی از خدا و ریحانی و بهشت پرنعمتی بشارت می دهم كه چه خوش آمدنی كردی. او می پرسد: تو كیستی؟ جواب میدهد: من عمل صالح توام كه از دنیا به آخرت، كوچ كرده ام.
آدمی در آن روز غسال خود را می شناسد و با كسانی كه جنازهاش را برمی دارند، سخن می گوید و سوگندشان می دهد كه عجله كنند! همینكه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش می آیند كه همان دو فتان قبرند! موی بدنشان آنقدر بلند است كه برروی زمین كشیده می شود وبا نیشهای خود، زمین را می شكافند! صدایی چون رعد و قاصف دارند. چشمانی چون برق خاطف وبرقی كه چشم را می زند! آنها از او میپرسند: خدایت كیست؟ پیرو كدام پیامبری؟ چه دینی داری؟
او جواب می دهد: خدایم، اللّه، پیامبرم، محمّد و دینم اسلام است. آنها می گویند: چون در سخن حق، پایدار مانده ای، خدایت بر آنچه دوست می داری و خشنودی، ثابت بدارد. در این موقع، قبر او را تا آنجا كه چشمش كار می كند، گشاده می كنند و دری از بهشت بر رویش میگشایند و به وی می گویند: با دیده روشن و با خرسندی خاطر بخواب، آنطور كه جوان نورس و آسوده خاطر می خوابد.
ولی اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش بصورت زشت ترین صورت و لباس و بدترین چیز، نزدش می آید و به وی می گوید: بشارت باد تو را به ضیافتی از حمیم دوزخ! و جایگاهی از آتش. او نیز غسّال خود را می شناسد و تشییع كنندگان را قسم میدهد كه: مرا بطرف قبر مبرید، و چون او را داخل قبرش كنند، دو فرشته سؤال كننده نزد او می آیند و كفن او را از بدنش كنار زده، می پرسند: خدا و پیامبرت كیست؟ چه دینی داری؟
او می گوید: نمی دانم! می گویند: هرگز ندانی و هدایت نشوی. سپس او را با گرز، آنچنان می زنند كه تمام جنبنده هائی كه خدا آفریده، به غیر ازانس و جن، از آن ضربت تكان می خورند. آنگاه دری از جهنم برویش باز نموده، به او می گویند: با بدترین حال، بخواب! آنگاه قبرش، آنقدر تنگ می شود كه بر اندامش می چسبد، آنطور كه نوك نیزه به غلافش میچسبد، بطوریكه مغز سرش از بین ناخن و گوشتش، بیرون می آید! خداوند مار و عقرب زمین و حشرات را بر او مسلط می كند تا نیشش بزنند و او بدین حال خواهد بود تا خداوند او را از قبرش محشور كند.»/