بسیجی واقعی 🌷مرتضی آدم داش مشتی ای بود. با اراذل و اوباش با روی خوش برخورد می‌کرد تا آن ها را جذب خودش کند. مرتضی جوری با آنها صحبت می کرد تا آنها را به راهی که میخواست هدایت می کرد بارها می دیدیم مرتضی با بچه هایی که مدل موهای آنچنانی داشتند و دست‌هایشان را تا گردنشان خالکوبی کرده بودند، سلام و علیک می‌کند، وقتی به مرتضی می رسیدم می‌گفتم: «آخر مرتضی! اینها چه رفیق هایی هستند که تو داری؟» می گفت: «باید آنها را جذب کرد، جمع کرد» مرتضی جوری اُبهت خودش را حفظ می کرد که این بچه ها هم از مرتضی حساب می بردند، هم با او صمیمی بودند. حتی خیلی هایشان عاشق این بودند که یک بار سوار موتور مرتضی بشوند و ترکَش بنشینند که بگویند با مرتضی هستند. یک روز داشتم در محل می رفتم، دیدم بچه های بسیج دارند یکی از اراذل را که به عنوان متهم گرفته بودند کشان کشان به سمت کلانتری می بردند، آن فرد هم روی زمین خوابیده بود و داد میزد: «کاش همه بسیجی ها مثل مرتضی کریمی بودند!» (برشی از کتاب بر مدار حرم ، زندگی نامه و خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی) ________________ ایتا↙️ https://eitaa.ir/emamjavad_mosque روبیکا↙️ https://rubika.ir/emamjavad_mosque