هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۳) سردار شهید حاج احمد کاظمی در عملیات بیت‌المقدس در خدمت حاج احمد بودیم ، او فرمانده تیپ نجف بود، نیرو ها خیلی به او علاقه داشتند. در جریان عملیات به سختی مجروح شد، ترکش خورده بود به سرش ، با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. دکتر گفت این زخم عمیق است باید مداوا و بخیه شود... از شدت ضعف بی هوش شد ، مدتی گذشت یک دفعه از جا پرید و گفت باید بریم خط مقدم! در بین راه از ایشان پرسیدم شما بیهوش بودی چه شد که یکدفعه بلند شدی؟ اول جواب نمی‌داد، اما با اصرار زیاد قسمش دادم که بگو چه شد؟ گفت میگویم اما به شرطی که تا زنده ام به کسی نگویی! بعد به آرامی ادامه داد: وقتی روی تخت بیمارستان خوابیده بودم
یکباره دیدم خانم فاطمه زهرا س آمادند داخل اتاق!
به من فرمودند چرا خوابیدی؟ گفتم سرم مجروح است نمیتوانم آن ادامه دهم. حضرت زهرا دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو ، بلند شو ، چیزی نیست برو به کارهایت برس! برگرفته از کتاب مهر مادر @ba_shahhidan