ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده اشکهای روضه ام، بود و نبودم را گرفت عهد بستم با خود آدم شوم غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت غافل از سرگرم کار خود شدم کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت روزگاری می شود نام حسین بن علی با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید سایه ی دست کسی روی کبودم را گرفت : 💔 تمامِ خواهشِ یکماهه‌ی طاعتَم این است دلَـم برای زیارت حـوالـه‌ میخواهد يااباعبدالله_الحسين❤️ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام محمد_اکبری🌷 .