*«شهادت مسلمبنعقیل»*
🔲 شب به نامردی کمین کرد، مردی را که آمده بود تا بوی وفا را در کوچههای بیوفای کوفه تقسیم کند.
مردی که پاسخ آمده بود نامههای بیصبری کوفیان را؛ کوفیانی که طاقتشان طاق شده بود و کاسۀ صبرشان لبریز.
⬜️ مردانی که گریههایشان را نامه کردند تا دلتنگیهایشان را از دوری امام نشان دهند. مردانی که گریه کرده بودند نامههایشان را؛ نامههایی که بوی شمشیرهای آخته را میداد؛ شمشیرهایی که برق آفتاب را به جنگ ظلمت میخواند؛ اما دریغ! همین شمشیرها کشیده شدند به سربُریدن آفتاب. همین گریهها، پاسخ امام را با خون و خیانت به استقبال آمدند!
🔲 دستهایشان را که به امید یاری دراز کرده بودند، در سیاهی شب پنهان کردند تا سفیری که آمده بود تا دستهای گرم یاری را بفشارد، در زنجیر کنند، تا نشان دهند همانقدر که دستهایشان در نوشتن نامههای سراسر ریا مهارت دارد، در خنجر زدن از پشت هم مهارت دارد؛ خاصه، مهمانهای غریب آشنایی را که زهر غربت، شبهای کوچههای تنگ کوفه را در بغضی سرشار قدم زده باشند.
⬜️ غریبتر از سکوت پُر از بهانۀ کوفه قدم میزد کوچههای تنگ بیپناهی را در پناه سایۀ دیوارها، تا نور ماه فریادش نزند؛ در چشم آن همه خفاشی که چشم میچرخاندند هلاکش را.
📚 «حوزه.نت»
🌐 موسسه علمیه السلطان علیبنموسیالرضا علیهالسلام در فضای مجازی:
سایت
|
بله |
ایتا |
تلگرام