🌷به نقل ازمادر شهید سیرت نیا: «خود اسماعیل میگفت: اگر شهید شدم با من مثل یک شهید گمنام رفتار کنید. او مجرد بود که مرا به مشهد برد، بعد مرا در جایی نشاند و گفت: مادر جان اینجا بنشین و گریه کن، گفتم: پسر، مگر آدم بیخودی هم گریه میکند؟ گفت: بنشین تا بگویم، آنجا مقدار زیادی علف بود، وقتی کندم، گفت: اینجا مزار شهید گمنام است، من خیلی ناراحت شدم و همه علفها را کندم. بعد گفت: اگر شهید شدم زیاد سر خاک من نیا، مثل شهدای گمنام.
من جدی عرض میکنم که خیلی کم به سر مزار اسماعیل میروم هر وقت قصد رفتن میکنم انگار به من میگوید: تو نیا، شاید هر دو هفته یا سه هفته یکبار بروم.»
@emamzadeganeshgh