♡مهدیاران♡
#او_می_آید #داستان_زندگی_امام_مهدی_عج📚 #پارت_سوم «جشن عروسی ۳ » شاعران، سخنگویان، روحانیون، ورزیدگ
📚 «شب چهاردهم ۱» بزرگ روحانیون مسیحی چهره ای عبوس و گرفته دارد. او نزدیکترین فرد به قیصر است و زودتر از دیگران خود را به او می رساند قیصر با لبهایی که لرزه دارد و نگاهی که انگار بر سنگ خشم آورده تا آن را به بترکاند و فروپاشد چشم به او می دوزد. بزرگ روحانیون در مقابل قیصر زانو زده و صلیبی را بر سینه خود رسم کرده و به کلامی آرام می گوید: از این حادثه بدی و نافرجامی کار مشاهده می شود امید است که قیصر روم اکنون از جاری ساختن خطبه عقد منصرف شوند تا در کار این واقعه بی سابقه تحقیق نمایند. قیصر که به گفتار روحانیون اعتقاد دارد این سخن را می پذیرد اما از سوی دیگر میل دارد تا به هر شکلی خاطره چنین شبی را در افکار و اندیشه میهمانان خود شیرین و دلنشین به یادگار گذارد؛ پس به کلامی که حیرت را در خود نهفته دارد می پرسد: کدام یک از آن دو نفر را بر تخت نحوست شومی سوار می‌بینید عروس یا داماد را؟؟!! بزرگ روحانیون سر پایین می‌اندازد و دقایقی به اندیشه مشغول می شود: عروس؟! او که ریشه در چنان اصالت پاک و برجسته ای دارد؟؟! نه... نه... بر او چگونه میتوان شک برد! داماد؟! مردی که وابسته به خانواده سلطنتی است و این امتیازی بزرگ برای او به حساب می‌آید اما با تمام شایستگی هایش این داماد شایسته چنان عروسی نیست. بزرگ روحانیون وقتی سر بالا می آورد نیم‌نگاهی به داماد دارد قیصر روم نحسی داماد را باور می‌دارد. باید بر چنین نحوستی که پدیدار گشته است غالب آمد. مردی دیگر که شایستگی ازدواج با دختر  یشوعا را دارد در ذهن‌ها جستجو می شود و سرانجام یافته می شود: برادر داماد؛ او هم برادرزاده دیگر قیصر است و ویژگی‌های خاص خویش دارد. شاید غفلتی شده باشد؛ ممکن است اشتباهی پدید آمده است. کسی چه میداند این برادر! او ممکن است شایسته عروس ما باشد. قیصر روم، تحت تاثیر اندیشه های اطرافیان خویش چنین دستور می‌دهد: - دست به کار شوید و همه چیز را بر جای خودش قرار دهید تا فرمان ما صادر شود. خدمه و کارکنان تالار جشن کارهای عادی خود را رها ساخته و به بازسازی آنچه واژگون شده است می‌پردازند. هنوز فرمان تازه قیصر راجع به داماد جدید در گوش روحانیون مسیحی جاری نگشته است که بار دیگر جنبش آغاز می‌شود. تالار جشن این بار تکان شدید بر خود می بیند. دنیای پر هیاهو و شادمانی که یک بار دیگر میل آغاز دارد به بیابانی از وحشت و حیرت بدل می‌شود. 📚برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی ... 【 @emamzaman_12