پࢪ‌ ڪشیدی در نگاهٺ شوࢪ حـیدر داشتے مالڪ اشتر! شهادٺ را تو باور داشتے بامـداد جمعه‌ای تاریڪ ، روشن شد سپهࢪ شد محقق آرزوهایے کہ در سر داشتی... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌