♦️خاطره ای جالب از سرلشکر شهید مهدی باکری
🔹در عملیات بیت المقدس، مقر قرارگاه فتح یک، کانتینری بود و سردار احمد کاظمی که آن زمان مسئولیت فرماندهی تیپ نجف اشرف و قرارگاه فتح را داشت. ما برای توجیه نسبی به منطقه و آخرین هماهنگی ها به آنجا رفته بودیم.
🔹داخل کانتینر نشسته بودیم و صحبت های احمد کاظمی را گوش می کردیم. در همین حین، یک تویوتا جلوی کانتینر توقف کرد و چون درب کانتینر باز بود، من بلند شدم و به راننده گفتم: ماشین رو خاموش کن. اینجا جلسه است.
🔹راننده گفت: خدا خیرت بده، بیا این طناب ها رو از عقب ماشین خالی کنیم. بار ماشین طناب های کلفتی بود که آن زمان برای عبور از میدان مین استفاده می کردند. به او گفتم راننده تویی و وظیفه خودته که بار ماشین رو خالی کنی، یه مقدار که کمتر بخوری، می تونی برای خودت نوکر بگیری.
🔸راننده حرفی نزد و رفت بالای تویوتا و مشغول خالی کردن طناب ها شد، من هم رفتم داخل جلسه. ده دقیقه، یک ربعی گذشت که دیدم همان راننده آمد و توی جلسه نشست. مدتی بعد، همان راننده چند روز پیش سر و کله اش پیدا شد و وقتی شهید کاظمی او را معرفی کرد، تازه فهمیدم با چه کسی آن طور برخورد کردم. شهید کاظمی گفت: ایشون آقا
#مهدی_باکری، جانشین تیپ هستند.
📌به نقل از مصطفی مولوی
📲
@entekhabe_khas