🔸 * ششمین شب از محفل سینمایی آرمان* 🔸 با حضور میلاد عرفان پور ❇️ *سرهنگ ثریا تقابل امید و یأس است، تقابل صدا و سنگ، تقابل فریاد و سکوت* هنر در باور ما موجودی زنده ست که نبضش با امید می زند. در این فیلم، مادر به عنوان سرچشمه امید محوریت دارد. مادری که در مواجهه با قطعی‌ترین یاس‌ها و بن‌بست‌ها باز هم امید را فریاد می‌زند و نمی‌خواهد پایان امید و زندگی را بپذیرد. در فیلم جنگ با ناامیدی، جنگ با تباهی است و جدال بر سر بازیابی زندگی جریان دارد. سمت امید در فیلم چندان که به صراحت بیان می‌شود سمت کربلاست. سمت ناامیدی سبب کشتن و یا مسخ فطرت انسان است. در این اثر، درون اردوگاه اشرف تصویر نمی‌شود و بیرون آن که کمپ خانواده‌های منتظر قراردارد بستر اتفاقات است. این مطلب شاید دستمایه نقد باشد از آن جهت که فیلمساز بخش اصلی این روایت را از چشم مخاطب پنهان می‌کند. اما به تعبیر من این که هیچ تصویر و نمایی از جریان زندگی در اشرف نمایش داده نمی‌شود القا کننده این است که اردوگاه اشرف حیات ندارد و شهر مردگان است. از آن سو کمپ چشم انتظاران به رغم غمبار بودن لحظاتش بویی از زندگی و نشاط و حرکت با خود دارد. یک اثر هنری در روایت تلخ‌ترین ماجراها هم می‌تواند روزنه‌های امید را نگاه دارد. ❇️ نقش آفرینی و کنش‌گری یک مادر اولین و مهم ترین نشانه‌ی یک فیلم امید بخش است. فیلم از تصویر کودکان شروع می‌شود یعنی از تصویر امید، پس از اندک لحظاتی مادران این کودکان که قربانیان اشرف‌اند با دست خود فرزندان خود را واگذار می‌کنند و از دست می‌دهند. یعنی در واقع امید و زندگی را رها می‌کنند. @erfanpoor