🏴 وقایع 🏴 ⚫️ اولین هجوم ▪️ابوبَكر، به اصرار عُمَر، قُنفُذ ـ پسرعموی عُمَر ـ را كه به خشونت مشهور است، می‌فرستد تا امیرمؤمنان را (كه اینك از مراسمِ تجهیز و تدفین رسول خدا فارغ شده اند) برای بیعت فراخواند. عُمَر اصرار دارد كه: تا از او بیعت نگیریم، به جایی نرسیده‌ایم قُنفُذ سه بار مراجعه می‌كند پاسخ، در هر سه بار روشن است. پس از مراجعه سوم، عُمَر كه قصد اِرعاب حاضران را نیز دارد، خطاب به ابوبَكر می‌گوید: امر خلافت جز با كشتن او به استواری نخواهد رسید. ابوبَكر، زیركانه او را به آرامش فرا می‌خواند و به قُنفُذ می‌گوید كه بار دیگر مراجعه كند و به امیرمؤمنان بگوید: پاسخ ابوبَكر را بده. امیرمؤمنان در پاسخ می‌فرمایند: من به سفارش برادرم رسول خدا، مشغول جمع آوری قرآن هستم و از خانه خارج نمی‌شوم؛ تو نیز به نزد ابوبَكر بازگرد.  ⚫️ دومین هجوم ابتدایی ▪️اینك، نوبت عُمَر است؛ او با اشاره ابوبَكر، به همراه قُنفُذ به خانه امیرمؤمنان می‌آید. عُمَر، از خشونت و اِعمال زور سخن به میان می‌آورد. او حتّی اهل خانه را به اِحراق و آتش زدن تهدید می‌كند امیرمؤمنان با حضور در آستانه در می‌فرمایند: قسم یاد كرده‌ام كه از خانه خارج نشوم و ردا بر دوش نگیرم، تا آن كه قرآن را جمع آوری كنم. این سخن، مهاجمان را كه شرایط را مناسب نمی‌بینند، به ظاهر آرام می‌كند. آنان پراكنده می‌شوند تا در فرصتی دیگر باز گردند…   ⚫️ شکستن تحصن ▪️بار دیگر قُنفُذ (غلام ابوبَكر) با گروهی راهی می‌شود تا متخلّفان را كه در خانه حضرت امیر جمع شده‌اند، برای بیعت با ابوبَكر فراخواند. متحصّنان در خانه امیرمؤمنان از خروج امتناع می‌كنند. قُنفُذ در كنار خانه می‌ایستد و فردی را به سوی خلیفه روانه می‌كند تا كسب تكلیف نماید.  عُمَر و اطرافیان وی پس از رسیدن به خانه امیرمؤمنان، با فریاد و سر و صدا تهدید را آغاز می‌كنند و از متحصّنان می‌خواهند كه خارج شده و بیعت كنند. به عمر گفته شد: ابا حفص، فاطمه (علیها السلام) در این خانه است. عمر گفت: اگر چه {فاطمه علیها السلام در خانه باشد} پس آن گروه خارج شده و با ابوبكر بیعت كردند جز علی (علیه السلام). از میان تحصّن كنندگان، زُبَیر با شمشیر خارج می‌شود. عدّه‌ای بر سر او می‌ریزند و دستش را می‌گیرند و شمشیر وی را با كوبیدن به سنگ می‌شكنند.  پس عمر هیزم طلب كرد و آنها را بر در خانه  فاطمه (علیها السلام) جمع كرد… و {عمر} خانه را با آتش سوزاند. وقتی حضرت فاطمه (علیها السلام) پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند، در خانه را آتش زدند و در را شکستند و فاطمه (سلام الله علیها) خود را پشت در قرار داد تا از صدمه در امان بماند که عمر، فاطمه (علیها السلام) را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در، به سینه زهرا (علیها السلام) فرو رفت. مهاجمان به خانه وارد می‌شوند و تمامی تحصّن كنندگان را خارج می‌كنند و همگی آن‌ها را به زور تا مسجد می‌كشانند و از همگی بیعت می‌گیرند. (در این میان، امیرمؤمنان كه قسم یاد كرده‌اند تا قرآن را جمع نكنند از خانه خارج نشوند، همچنان در منزل خویش باقی می‌مانند. مهاجمان نیز با توجّه به تهدید حضرت صدّیقه كبری به انجامِ نفرین، اقدام بیشتری برای گرفتن بیعت از وی انجام نمی‌دهند. اهل سقیفه به سخن می‌آیند: علی یك نفر است، به بیعت او احتیاجی نیست. امّا در این هجوم، به شدّت حرمت حریم بیت علوی می‌شكند و بیت فاطمه تا مرز سوختن در آتش جلو می‌رود.)   😭 مفضّل حدیثى از امام صادق (علیه السلام) روایت كرده كه …«قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازیانه چنان به بازوى زهرا (علیهاالسلام) زد كه همچون بازوبند روى بازویش حلقه زد و لگدى به در كوبید كه به شكم فاطمه علیهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن ولید، سیلى زدن به زهرا (علیهاالسلام) چنانكه گوشواره‌اش شكست، فاطمه (علیهاالسلام) بلند بلند مى‌گریست، مى‌گفت: پدر! وا رسول  اللَّه! دخترت فاطمه را تكذیب مى‌كنند، او را مى‌زنند و فرزندش را در شكمش مى‌كشند… در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زایمان گرفت و محسن را سقط كرد. 🏴اللهم العن قاتلیک فاطمة من الاولين والاخرين 🏴 https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401